این نوشته قروقاطیست و به مرور زمان بهبود خواهد یافت.
تز مینوشتم این چندوقت و در حین نوشتنش چیزهای زیادی به فکرم رسیده (چون اصولا وقتی تز مینویسید مغرتان آمادگی حل همه مشکلات بشری را دارد، فقط به شرط اینکه این تز تمام شود) خب الان تز تمام شده، دوبار ادیت شده و برای بار سوم در طی هفته آینده ادیت خواهد شد. خیلی برام جالب بوده این ماجرای چندین و چندبار ادیت کردن و خداوکیلی اولین بار در زندگیم است که یک چیز رو بیشتر از 1 بار ادیت میکنم. اما نتیجه بسیار عالیست. ملت عزیز، شما را توصیه میکنم به ادیت کردن و بهبود دادن.
یک لیستی درست کرده بودم چندوقت پیش، گذاشته بودم کنار که وقتی تولید علم تموم شد، بشینم در مورد اونها بنویسم. عمده ماجرا این بود که متنهای زیادی رو به فارسی ترجمه کنیم تا دسترسی برای عموم زیاد بشه، ماجراهای فارسی رو به انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی (چه بسا عربی) خالاصه زبانهای رایج بنویسیم بلکه یک مقدار از این جزیرهای که داریم بیایم بیرون و ارتباطمون با بقیه دنیا از طریق پرتاب بطری حاوی نامه در اقیانوس نباشه. و بعدش هم فکر نکنیم که آی چرا تونس خبراش پوشش داده میشد و مال ما نه. ضمنا میخواستم یک اشارهای هم بکنم به نحوه ارائه مطلب. من که سواد و علمش رو ندارم، درسش رو هم نخوندم. اما به عنوان کاربر عادی میفهمم وقتی یک متنی بشدت طولانیه، حال ندارم بخونمش (فرق نمیکنه تو روزنامه باشه یا آنلاین یا منتشره در گودر -- و قویا معتقدم که گودر این بلا رو سرمون نیاورده). الان یک مثال ساده میزنم:
تز مینوشتم این چندوقت و در حین نوشتنش چیزهای زیادی به فکرم رسیده (چون اصولا وقتی تز مینویسید مغرتان آمادگی حل همه مشکلات بشری را دارد، فقط به شرط اینکه این تز تمام شود) خب الان تز تمام شده، دوبار ادیت شده و برای بار سوم در طی هفته آینده ادیت خواهد شد. خیلی برام جالب بوده این ماجرای چندین و چندبار ادیت کردن و خداوکیلی اولین بار در زندگیم است که یک چیز رو بیشتر از 1 بار ادیت میکنم. اما نتیجه بسیار عالیست. ملت عزیز، شما را توصیه میکنم به ادیت کردن و بهبود دادن.
یک لیستی درست کرده بودم چندوقت پیش، گذاشته بودم کنار که وقتی تولید علم تموم شد، بشینم در مورد اونها بنویسم. عمده ماجرا این بود که متنهای زیادی رو به فارسی ترجمه کنیم تا دسترسی برای عموم زیاد بشه، ماجراهای فارسی رو به انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی (چه بسا عربی) خالاصه زبانهای رایج بنویسیم بلکه یک مقدار از این جزیرهای که داریم بیایم بیرون و ارتباطمون با بقیه دنیا از طریق پرتاب بطری حاوی نامه در اقیانوس نباشه. و بعدش هم فکر نکنیم که آی چرا تونس خبراش پوشش داده میشد و مال ما نه. ضمنا میخواستم یک اشارهای هم بکنم به نحوه ارائه مطلب. من که سواد و علمش رو ندارم، درسش رو هم نخوندم. اما به عنوان کاربر عادی میفهمم وقتی یک متنی بشدت طولانیه، حال ندارم بخونمش (فرق نمیکنه تو روزنامه باشه یا آنلاین یا منتشره در گودر -- و قویا معتقدم که گودر این بلا رو سرمون نیاورده). الان یک مثال ساده میزنم:
اون چندین سال پیشها که بهار روزنامهها بود، ما چندتا چندتا روزنامه میخریدیم و سعی هم میکردیم که بخونیم همه صفحههای همهشون رو. اما نمیرسیدیم. خوندن روزنامه زمان میبرد و ما هم حاضر نبودیم قبول کنیم که فلانقدرش رو نخوندیم. اوائل، قسماهای نخونده رو با قیچی میبریدیم و لای تقویم میذاشتیم برای خوندن. اما بعد دیدیم که نه تنها زیاده بلکه مثلا دو مطلب رو از پشتوروی یک برگ نخوندهاین و نمیشه بریدش. نتیجتا شروع کردیم به علامتگذاری با ماژیک. کپه روزنامه میموند و اگر وقت میشد آخر هفته روزنامههای جمع شدهی کل هفته رو میخوندیم. اما اگر قرار بود مهمون بیاد، باید توده روزنامه رو یک جایی میگذاشتیم. نمیشد وسط پذیرایی ولو باشند. (نحوه ولو شدن بر حسب روزهای هفته در جهت عقربههای ساعت بود. مثلا برای شنبه، سه تا روزنامه ماژیکی شده از بالا تا پایین چیده شده بود، یک شنبه به همین ترتیب. اگر روزنامهها مال دوهفته بودند هم دیگه بدتر، روزنامههای هفته جدید، روی روزنامههای هفته قبلی قرار میگرفتند. خواننده الان باید متوجه شده باشد چه بازار شامی بوده اون وسط) خلاصه مهمون میاومد، عید میشد، خونه تمیز کردن داشتیم، مجبور میشدیم روزنامهها رو جمع کنیم. آیا روزنامهها روز ریخته میشدند؟ هه هه. نخیر. روزنامهها به انبار منتقل میشدند (مامان این سری که رفته بود انبار یک قوطی نمدونم چیچی بیاره، نشسته بوده اونجا به طوس و جامعه خوندن :))) ) خلاصه عرض کنم، اونموقع هم مطلب بسیار طولانی احتمال نخونده شدندش زیاد بود، چون میگفتی بذار فلان موقع بخونم که حواسم جمع باشه. نخونده میموند و به انبار منتقل میشد. الانم حکایت گودر همینه. با این فرق که تعداد نخوندهها جلو چشمته. میبینی و فکر میکنی "هیهات، من قبلا چه متن بخوانی بودم و الان چه تکتولوژیزدهی کوته حوصلهای هستم"
برمیگردم به چیزهایی که داشتم میگفتم. فکر میکنم مفید خواهد بود اگر تولید محتوا زیاد بشه و فکر میکنم حیاتیست که محتوای تولید شده برای خواننده عادی قابل خوندن باشه. چیزی که برام مهمه (و نظرتون رو بگین در موردش) اینه که ملت عادت کنند اگر فلان چیز رو نمیدونستند سرچ کنند و مطمئن بشن که میشه پیداش کرد. نهاینکه زنگ بزنن به فلانی که تو فامیل خیلی چیزمیز میدونه و هرچی اون گفت، پس همون درسته.
غیر از اینها فکر میکنم علاوه بر مطالب نوشتنی (من کلمه نوشتنی رو به مکتوب ترجیح میدم چون بامزهتره و ساده فهمتر) فکر میکنم خوب باشه که محتوای شنیدنی و دیدنی هم زیاد بشه. کسی که از ایران میخواد چیزمیز بدونه، بخاطر سرعت داغون اینترنت قاعدتا نمیتونه چیزی رو نگاه کنه یا گوش کنه. مگه اینکه مطلب خیل مهم باشه و طرفم حوصله داشته باشه که بذاره 45 دقیقه دانلود شه. اما شخص خارجنشین یا غیرایرانیهایی که ما دوست داریم باهاشون ارتباط برقرار کنیم، خداوکیلی حال نداره بشینه 40 خط ماجرا بخونه. یک ویدیو کوچیک یا یه فایل شنیدنی، احساس و اصل ماجرا رو خیلی سریعتر منتقل خواهد کرد.
غیر از اینها فکر میکنم علاوه بر مطالب نوشتنی (من کلمه نوشتنی رو به مکتوب ترجیح میدم چون بامزهتره و ساده فهمتر) فکر میکنم خوب باشه که محتوای شنیدنی و دیدنی هم زیاد بشه. کسی که از ایران میخواد چیزمیز بدونه، بخاطر سرعت داغون اینترنت قاعدتا نمیتونه چیزی رو نگاه کنه یا گوش کنه. مگه اینکه مطلب خیل مهم باشه و طرفم حوصله داشته باشه که بذاره 45 دقیقه دانلود شه. اما شخص خارجنشین یا غیرایرانیهایی که ما دوست داریم باهاشون ارتباط برقرار کنیم، خداوکیلی حال نداره بشینه 40 خط ماجرا بخونه. یک ویدیو کوچیک یا یه فایل شنیدنی، احساس و اصل ماجرا رو خیلی سریعتر منتقل خواهد کرد.
متن داره طولانی میشه و با توجه به قانون: Suppress, suppress, suppress (خلاصه کن- پاک کن تا جایی که میتونی) خودمم نباید زیاد بنویسم. فقط دلم میخواد این آخر اضافه کنم که چرا دارم اینها رو مینویسم و چرا فکر میکنم مهمه.
بعد از ماجرای هاله سحابی، خیلی فکر کردم که مملکت به لجن نشسته و جدا نه قابل اصلاحه نه امیدی به اصلاحش هست. دروغ چرا، هنوز هم خیلی امیدوار نیستم. لیستی که نوشته بودم از کارهایی که در موردشون اینجا بنویسم رو هم میخواستم بزنم پاک کنم که نه چشمم بهش بیفته نه فکر کنم حالا با این قرتیبازیها چیزی عوض میشه. اما خوشبختانه آدمها زیاد نوشتند از هاله و زیاد حرف زدند از جوری که اونها فکر میکردند. من نه علم جامعه دارم، نه علوم انسانی خوندهم و نه چیزی میدونم (اونی که خونده وظیفه داره بنویسه در موردش) اما با خودم فکر کردم اگر احیانا اتفاقی در مملکت افتاد. بهتره اون موقع همهچیز از صفر شروع نشه. بهتره اگر کسی خواست علم سرچ کنه، تو ویکیپدیا بتونه مطلب رو به فارسی پیدا کنه و اگر یک غیرفارسی زبان خواست بدونه که کلا ایران چیست و چی شد، یا فلان غذاشون که خوشمزهس چطوری درست میشه، بتونه آنلاین پیداش کنه.چه بسا اگر با سوادتر بشیم، یا دسترسیمون به دانستنیهای دنیا بیشتر بشه، وضع بهتری داشته باشیم.
پ.ن. مواردی که این بالا بهشون اشاره کردم رو بعدا به تدریج توضیح خواهم داد اما تاکید میکنم که اونایی که درسش رو خوندن باید بیشتر حرف بزنن.
امضا:
رد
1 comment:
من به دلیل تلاشی که برای رفتن باید بکنم این تابستون وقتم محدوده ولی این چیزایی که گفتی به نظرم خیلی خوبه که بشه
اگه کاری به نظرت میاومد که یه نفر اضافه به کارت میاومد من هستم
Post a Comment