این قرار بود نوت گودر شود. از بس طولانی شد تبدیل به پست وبلاگ شد.
فردا ساعت 8:30 صبح از تزم دفاع میکنم. ظهر هیئت تشکیل میشود و یه نمرهای میدهند بهمان. جمعه هم طی یک مراسمی بهمون میگن که باریکلا عمو جون که فارغالتحصیل شدی و مبارکت باشه و این حرفا
دیشب (امروز) تا 7 صبح بیدار بودم. پاورپوینت آماده بوداا... اما نمیدونم چرا انقدر طول میکشه.
وسواسی هستم؟ بله هستم. اما نتیجه خوب میشه و چرا جلوش رو بگیریم؟
باید شکلهام رو خودم میکشیدم. فوتوشاپ؟ نخیر ندارم. کل کار رو با پاورپوینت و پینت راه انداختم. کسی چهمیدونست من که سال 75 میمردم واسه اینکه بهم اجازه بدن با "نقاشی کامپیوتر" جوجه بکشم، 15 سال بعدش با همون نقاشی علم میکشم
چهار پنج ساعت خوابیدم. وقتی بیدار شدم خیلی درب داغون نبودم اما کمکم معلومم شد که گویا دیگه در شرایطی نیستم که چند شب متوالی نخوابم یا یه شب تا صبح نخوابم و کار کنم و اینا. بدن نافرمانی مدنی میکنه. رفتم آزمایشگاه پاورپوینت رو با cecile دوباره چک کنم، دیدم رسما گیج میزنم. یک بار خوردم به در، یکبار به دیوار. گیجویج و پرتوپلا.
روزایی که تز رو مینوشتم هوا خوب و آفتابی بود. عاالی، عاالی. اما من مجبور بودم بمونم تو اتاق کار کنم. هم بخاطر اینکه باید کار میکردم! هم بخاطر اینکه با لپتاپ بری زیر آفتاب هیچ چیز از صفحه نمیبینی. ما این تز رو تحویل دادیم دیگه آسمون خورشید رو به خودش ندید. صادقانه عرض میکنم هی بارون، هی ابر، هی خاکستری ماسیده. حالا آفتاب شده.. کِی؟ امروز که من باز باید کار میکردم. کلا برنامهش اینه. از فردا پسفردا دوباره بارون خواهیم داشت.
رفتم خرید که نون داشته باشم فردا صبح بخورم... و طی یک اقدام باور نکردنی بعد از 10 ماه "کره" خریدم. بسیار هلاک کره بودم و هستم و ترک کردنشم سخت بود. الان هم میخوام خیلی دقت کنم که یهو نخورمش. یه ذره یه ذره به غذا (خصوصا برنج) بیفزایم. بلکه یه مزهای بگیره این برنجا
رفتم خرید که نون داشته باشم فردا صبح بخورم... و طی یک اقدام باور نکردنی بعد از 10 ماه "کره" خریدم. بسیار هلاک کره بودم و هستم و ترک کردنشم سخت بود. الان هم میخوام خیلی دقت کنم که یهو نخورمش. یه ذره یه ذره به غذا (خصوصا برنج) بیفزایم. بلکه یه مزهای بگیره این برنجا
از بغل مغازهای کعه اونسری یک عالمه ازش لباس مباس خریده بودم رد شدم. حممالا، همهچیز رو حراج کردن. یه چیز 20 یورویی رو کرده 10 یورو. خب لامصب میگفتی ما اون موقع نمیخریدیم. یکی دوتا پیرهن هم که قبلا شکار کرده بودم جهت شرکت در مراسمات عروسی دوستان، برده بودنشون (یا وسط اون بلبشو پیداشون نکردم). بهرحال پرنده سحرخیز کامراواست و کرم چاق رو زودتر شکار میکنه.
حالا من ازتون سوال دارم و مرامی بیان هرچی میدونین بگین. این مراسم فارغ التحصیلی چهجوریه؟ آدم چی باید بپوشه توش؟ من یک لشکر دوستانی دارم که امریکا فارغالتحصیل شدند اما همه از استان کالیفرنیا بودن. بطور روزمره قشنگ و مطرح بودن و واسه فارغ التحصیلی هم به همون منوال بود (همیشه پیرهن شیتان دارند و کفش طولانی). پیرهن رنگی پنگی؟ تیشرت و شلوار؟ کتشروار؟ هرچی آدم دلش خواست؟
یکی نیست بگه اصلا واسه چی مهمه برات. واللا... وقتی دانشجوی خارجی میشی، روز امتحان و غیر امتحان و دفاع تز و فارغالتحصیلی فرقی نداره. هرروز صبح میری. ناهار یدونه سوپ آماده میخوری با احتمالا یه ساندویچی چیزی (نخیر، دانشگاه ما رستوران مفصلی که توش هرچی بخوای بخوری نداره. یعنی داره یکی واسه اساتیده اما هنگفته هزینهش)، شبم میای خونهت احتمالا یه اپیزود یه سریال میبینی و میخوابی.
یکی نیست بگه اصلا واسه چی مهمه برات. واللا... وقتی دانشجوی خارجی میشی، روز امتحان و غیر امتحان و دفاع تز و فارغالتحصیلی فرقی نداره. هرروز صبح میری. ناهار یدونه سوپ آماده میخوری با احتمالا یه ساندویچی چیزی (نخیر، دانشگاه ما رستوران مفصلی که توش هرچی بخوای بخوری نداره. یعنی داره یکی واسه اساتیده اما هنگفته هزینهش)، شبم میای خونهت احتمالا یه اپیزود یه سریال میبینی و میخوابی.
خب این پسن بسیار بینظمیه. اما جون ندارم درستش کنم. دفاع کنم تموم شه بره بیام حرف بزنیم.
امضا:
رد