Friday, April 6, 2012

میگما، دقت کردین این ماجرای گواهینامه رو؟ حالا یه چیزی بگم دست‌جمعی بگرخیم.

از دیروز هی سعی کرده‌م زنگ بزنم پلیس راهنمایی رانندگی و سفارت واسه اینکه ببینم تو این مدتی که گواهینامه من تو آب نمکه تو شهرداری تا معادلش رو بهم بدن، من چیکار می‌تونم بکنم. می‌تونم رانندگی بکنم با ترجمه legalize شده یا نه. فکرش از کجا به سرم افتاد؟ از اون جایی که مترجمم بهم گفته بود که "میدونی این برگه ترجمه‌هه یه برگه قانونیه؟ تو با همین این میتونی رانندگی کنی‌ها"...بعد از اون ماجرای نقص و اشتباه در ترجمه‌م و بعد که سایت رو نگاه کرده بودم و دیده بودم آدرس یه جا دیگه‌س (که منجر به سری ماجراهای امور خارجه‌شون شد) من با خودم می‌گفتم بابا این مترجمه یه چیزی می‌گه. حواسش نیست. اشتباه می‌گه. از این حرفا. بعد که 3 هفته رفت‌و‌آمد تو پاچه‌م رفت و آخرش فهمیدم که همه‌ش برای هیچی بوده و تو سایتشون چرند نوشته بودند و اون مترجمه درست گفته بود، به فکرم خورد که حالا بیا ببینیم مترجمه راست می‌گه یا نه. بماند که با یکی از اقوام که در یکی از کشورهای همسایه زندگی می‌کنن حرف زدم و گفت که ما اینجا گواهینامه بین‌المللی‌مون رو بردیم سفارت واسه تمدید. سفارت هم خودش ترجمه می‌کنه و دیگه به اون شکل گواهینامه بین‌المللی نمیده بهت. یه کاغذ ترجمه میده و تو باید اون همیشه همراهت باشه با اصل گواهینامه‌ت. مشکلی هم نداریم .
من زنگ زدم سفارت. گفتم اونجا تو سایت نوشتین خدمات گواهینامه، الان من باید چیکار کنم و این حرفا. گفت شما میای وکالت میدی بابت امور گواهینامه. ما اصل گواهینامه شما رو میگیریم. فرستاده میشه تهران. اونجا تمدید میشه، ترجمه میشه، نمدونم. یه اتفاقایی واسه‌ش میفته. بعد پست میشه واسه سفارت و شما از سفارت میای تحویل میگیری. من فکر می‌کنم این روال واسه وقتیه که گواهینامه ایران داره منقضی میشه اون ده سالش... یه چیزی تو این مایه‌ها (خدا رحم کنه سه سال دیگه رو که گواهینامه‌هه منقضی میشه. چه مسخره‌بازیی داشته باشیم اون موقع). گفتم دست شما درد نکنه و خدافظ.

زنگ زده‌م به پلیس. اول پلیس شهر رو گرفته‌م یه چیزیه شبیه ژاندارمری. کلیه امور بهشون مربوط میشه. از دزدی و بزن بزن تا یکی بچه‌ش رو زد و ساخت و ساز و امور رانندگی. نفر اول یه شماره دیگه داده. زنگ زدم نفر دوم برداشته یه شماره دیگه داده. زنگ زده‌م نفر سوم. خدا رو صدهزار مرتبه شکر که من فرانسه می‌فهمم و انا اتکلم باللغه الفرنسیه. اگر با چیزی که پارسال و پیارسال بلد بودم زنگ میزدم، میمردم. (میون ماجرا،‌پروردگارا این زبون فرانسه ما رو روز به روز بهتر کن لطفا). جاتون خالی، یارو برگشته می‌گه که شما اصلا اجازه نداشتین با گواهینامه بین المللی رانندگی کنین. شما وقتی که کارت اقامت داری اصلا اجازه نداری و گواهینامه بین المللی مال وقتیه که توریست باشی و اگر تصادفی بشه یا مثلا من تو رو تو خیابون متوقفت کنم،‌مینویسم که اجازه رانندگی نداشتی و این حرفا. [همزمان که یارو داره حرف می‌زنه من تو ذهنم فلش‌بک می‌خوره ماجرای اون دیوانه تتویه که یهو دعوا راه انداخته بود وسط خیابون و در ماشین من رو باز کرده بود و این حرفا... همون که هی میگفتین کاش می‌رفتی پلیس و یارو اجازه خشونت نداره. بماند که سرعتش غیرمجاز بوده و همه این حرفا... هیچی خواستم عرض کنم که همه‌مون شانس آورده‌ایم که من نرفته‌م پلیس وحشی‌گیری یه آدم رو گزارش کنم.]
هیچی دیگه. داغون شدم. لِه‌لِه. گرخیدم به خدا. خوبه سیم‌کارتم از این pay & go هاست و تا حالا تن به قرارداد تلفن نداده‌م وگرنه یارو بیکار بود سر ظهری میتونست بزنه ردم رو بگیره. بدبخت شم. من هم واسه اینکه یکم جمع کنم ماجرا رو گفتم که آهان، نه من همین چند وقت پیش تو دانشگاه کاغذام اومده و کارت اقامتم رو تازه گرفته‌م (دروغ گفتم طبعا. آیا یارو فهمید که دروغ گفتم؟ اگر ایران بود حتما میفهمید که دروغ گفتم. آیا اینجا عادت دارن به دروغ شنیدن؟ انشالله که نداشته باشند... به جهنم اصلا. والا)

حالا این رو می‌خوام بگم. ولله تو اون سایت همچین چیزی نوشته نشده. من اون سایت رو دو ماهه دارم جارو می‌کنم. هی پی‌دی‌اف دانلود کرده‌م هی خونده‌م و با شبرنگ خط کشیده‌م. نوشته با گواهینامه بین‌المللیتون تا مدتی که اعتبار داره رانندگی کنین. نه نوشته اگر کارت فلان داشته باشی ممنوعه نه چیزی (مثلا تو آلمان ممنوعه. مشخص میگن که ممنوعه. خیالتم راحته که خب ممنوعه). نه نوشته روال تعویض گواهینامه به چه صورته. نه نوشته بیمه چه‌طور میشه. خب یهو مینوشتین باید برین امتحان بدین. حداقل تکلیفمون معلوم بود. تو اون یکی سایتشون واسه تایید رسمی مدارک نوشته برین امور خارجه که خب دست‌جمعی دیدیم نباید می‌رفتیم امور خارجه. قیافه سایته قابل تحمله آدم فکر می‌کنه چیزی که توش نوشته شده هم درسته. نگو کلا خرابه ماجرا. اعصابم خرد نیست. دارم یاد می‌گیرم که بلژیک کشور با‌نظمی نیست. فرانسه هم نبود. اما تو فرانسه آدمهایی با مشکلات تو بیشتر هستند و احتمالا می‌تونن کمکت کنن. تو بلژیک دیگه آدمی که ماجرا رو می‌دونست و حقوق خونده بود مترجمم بود که خب اون هم اشتباه می‌دونست.
بلژیک کشور بی‌نظمیه. حساب کتاب نداره. هرکار می‌خوای بکنی باید خودت داوطلبانه زنگ بزنی به پلیس. بگی من دارم اینکار رو می‌کنم. می‌ندازینم زندون یا نه؟
من از جای بی‌نظم خوشم نمیاد. قبلا هم بلژیک برای من مقصد نبود. اما دیگه خیلی معلومم شده که بلژیک مقصد نیست. من دلم نمی‌خواد همیشه ترس داشته باشم از یه قانونی که اون گوشه‌موشه‌هاس و به تو مربوط میشه. اما به تو گفته نمی‌شه و یه موقعی ممکنه از آسمون بیاد و خرت رو بگیره. 

بلژیک کشور بی‌نظمی است. 
همین.