Friday, May 30, 2008

آنچه بیش از همه آزارش می‌داد این بود که داشت کم‌کم آدم معمولی می‌شد.
 آدم معمولی که روزهای تعطیل تا ساعت 10-11 می‌خوابید و بعد از آن تازه سعی می‌کرد به یادآورد که آن‌روز چه‌کارهایی دارد.
قمر در عقرب مانده بود و نه جرات ناشکری و شکایت داشت، نه بینش و قدرت حل مسائل.

Tuesday, May 20, 2008

فرض بفرمایید با یک دست 3عدد هندوانه برداشته‌اید و دارید تخت‌گاز می‌روید تا همه امورات را به سرانجام برسانید و دائم در پی بهینه کردن شرایط هستید و حتی در طول روز وقت نمی‌کنید به چیزهایی که به واسطه حضور هر یک از هندوانه‌ها به ذهنتان خطور کرده، فکر کنید ....این وسط رسما از یک‌جا به بعد می‌بُرید و یکی از هندوانه‌ها (که چون گنده بود نسبت به بقیه ترجیح‌اش می‌دادید، اما کم‌کم متوجه شدید که تو زرد است و حضورش فقط بار اضافی‌ست)، از دستتان می‌افتد (یا خودتان دستتان را شل می‌کنید که بیفتد یا حالا هرچی)، بعد می‌نشینید و با خودتان فکر می‌کنید که من اساسا آدم هندوانه بنداز و غیره‌ای هستم.
متوجه هستید که؟.......... حالا حکایت ماست

Sunday, May 18, 2008

یکصد و بیست هزار دستگاه اتوبوس جهانگردی، جهت غافلگیری نامبرده تهیه و تدارک دیده‌ شده است.

Monday, May 12, 2008

هر ذره‌ای در حلال مناسب حل می‌شود.
بی‌خود شرایط دما و فشار و آنتروپی و آنتالپی و بندوبساط را تغییر ندهید، ذره زور حالی‌اش نمی‌شود.
به‌جای این‌کارها حلال مناسب را پیدا کنید.
سیستم که درست‌د‌رمون باشد، انرژی آزاد گیبس خودش منفی می‌شود و همه‌ چیز عالی خواهد بود.

Friday, May 9, 2008

محتاط نشده‌ام، ترسو هم نشده‌ام، اما دلم تضمین می خواهد، دلم می‌خواهد از غیب کسی به من قول بدهد که در ازای تلاش و زحمت در فلان جهت، نتیجه‌اش را به موقع و در همان جهت می‌بینم (نتیجه دیدن در جهت دیگر به دردم نمی‌خورد، اگر نتیجه در جهت دیگر را می‌خواستم، می‌رفتم در جهت دیگر تلاش می‌کردم.) یا اصلا دلم می‌خواهد یک برگه داشته باشم، که یه ناظر عالی‌رتبه توش تمام ویژگی‌هام رو نوشته باشه، مثلا نوشته باشه "شخص مربوطه در شرایط "الف" و "ب" بهترین کارایی را دارد، لاکن در زمینه‌ی "ج"، جدا افتضاح است، جهت بهبود عملکرد در زمینه‌ی "ج"، اقدامات زیر را انجام دهید... توجه: تلاش برای افزایش کارایی در زمینه‌ی "ج"، خسته‌کننده خواهد بود..."، این‌ها رو که بخونم، مثه بچه آدم کارمو انجام می‌دم و همیشه در راستای بهبود سیستم عمل می‌کنم و چیزی برام خسته‌کننده نمی‌شه، چون خیالم راحته که کار درستی انجام می‌دم و حداقل همه‌چیز تحت کنترل منه.

پ.ن. گاهی اوقات وامیستم و ملت رو نگاه می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم، شاید فقط همین 17 رکعت نماز روزانه، تنها کاری باشه که بصورت تضمین شده و مکتوب، نوشته‌اند که به دردتون می‌خوره و اینا ...و بلافاصله بعدش این فکر به سرم می‌زنه که "هه، تازه اونم نوشته‌ن اگه با حضور قلب باشه و تلفظش درست باشه و ... قبول می‌شه وگرنه اساسا هیچیه"

پ.ن.2. علی‌الحساب ای دل شکایتها مکن ...