Friday, May 9, 2008

محتاط نشده‌ام، ترسو هم نشده‌ام، اما دلم تضمین می خواهد، دلم می‌خواهد از غیب کسی به من قول بدهد که در ازای تلاش و زحمت در فلان جهت، نتیجه‌اش را به موقع و در همان جهت می‌بینم (نتیجه دیدن در جهت دیگر به دردم نمی‌خورد، اگر نتیجه در جهت دیگر را می‌خواستم، می‌رفتم در جهت دیگر تلاش می‌کردم.) یا اصلا دلم می‌خواهد یک برگه داشته باشم، که یه ناظر عالی‌رتبه توش تمام ویژگی‌هام رو نوشته باشه، مثلا نوشته باشه "شخص مربوطه در شرایط "الف" و "ب" بهترین کارایی را دارد، لاکن در زمینه‌ی "ج"، جدا افتضاح است، جهت بهبود عملکرد در زمینه‌ی "ج"، اقدامات زیر را انجام دهید... توجه: تلاش برای افزایش کارایی در زمینه‌ی "ج"، خسته‌کننده خواهد بود..."، این‌ها رو که بخونم، مثه بچه آدم کارمو انجام می‌دم و همیشه در راستای بهبود سیستم عمل می‌کنم و چیزی برام خسته‌کننده نمی‌شه، چون خیالم راحته که کار درستی انجام می‌دم و حداقل همه‌چیز تحت کنترل منه.

پ.ن. گاهی اوقات وامیستم و ملت رو نگاه می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم، شاید فقط همین 17 رکعت نماز روزانه، تنها کاری باشه که بصورت تضمین شده و مکتوب، نوشته‌اند که به دردتون می‌خوره و اینا ...و بلافاصله بعدش این فکر به سرم می‌زنه که "هه، تازه اونم نوشته‌ن اگه با حضور قلب باشه و تلفظش درست باشه و ... قبول می‌شه وگرنه اساسا هیچیه"

پ.ن.2. علی‌الحساب ای دل شکایتها مکن ...

No comments: