Thursday, February 19, 2009

وقتي شير آب چکه مي‌کنه، يعني يا درست بسته نشده، يا خودش مشکل داره. مثلا واشرش خرابه يا لوله‌هه يه چيزيش شده. حالا فرق نمي‌کنه تو شير آب رو ببندي، يا فلاني ببنده. هرکي ببندتش، بازم چکه مي‌کنه.
چکه کردن شير آب خوب نيست. صداي چکه کردن شير آب اعصاب آدميزاد را خط‌خطي مي‌کند، باعث مي‌شود يادت بيفتد که اُه اُه، اين سه روزه داره چکه مي کنه من هيچ‌کاريش نکردم.
بعد مي‌گذرد و 7 روزه که هيچ‌کاريش نکردم.
دو هفته‌س هيچ‌کاريش نکردم.
يه ماهه هيچ کاريش نکردم.
اِ...الکي الکي اين سه ماهه داره چکه مي کنه‌ها.

هر دفعه هم که چکه کردنش رو مي‌بيني، يه هوا سفت‌تر مي‌بنديش که مثلا تعداد قطرات ريخته شده کمتر شه؛ سي ثانيه هم زل مي‌زني بهش و سعي مي‌کني پلک نزني که مطمئن شي ديگه چکه نمي‌کنه. علي‌الحساب خيالت راحت مي‌شه که "فعلا چکه نمي‌کنه...حالا تا برم يکي رو بيارم شير آب رو درست کنه."
 سفت‌تر بستن شير آب، وقتي "شير آب" خراب است، هيچ فايده‌اي ندارد و فقط واشر و بندوبساطش را خرابتر مي‌کند و منجر به چکه‌ي بيشتر در واحد زمان مي‌شود.
شما براي خودتان آهنگ مي‌گذاريد تا گوشتان چيزهاي خوب بشنود. شب صداي کاميون و تراکتور و کمباين از خيابان مي آيد و گوش شما آنها را مي‌شنود.
 گوش شما مشغول شنيدن است.

مي‌دانيد که شير آب هنوز چکه مي‌کند.





Wednesday, February 11, 2009

ديدين اين مجله تبليغاتي‌ها رو؟
که توش هي آدرس پيتزايي و آرايشگاه و دکتر و اين‌جور چيزاس...وسطشم چند صفحه مشاور محترم و پوست زيبا و لاغري چرا و چگونه داره؟
ديروز يکي‌ش رو نگاه مي‌کردم، يه مادر نامه نوشته بود به مشاور محترم، که بچه من وقتي مياد خونه مشقاشو مي‌نويسه، همه کاراشو ميکنه، بعد کاراش تموم شد هي مي‌گه چيکار کنم. من و پدرش بهش گفتيم کاراي مورد علاقه‌ش رو ليست کنه و اونا رو انجام بده، بچه‌م خميربازي مي‌کنه، نقاشي مي‌کشه بعد باز مي‌گه چيکار کنم. مشاور بدبخت هم کم آورده بود رسما. گفته بود ليست کودکتان را بازبيني کنيد و يه مشت زرت و پرت ديگه.
مطابق معمول حالا حکايت ماست. لطفا روش‌هاي مناسبي براي گذراندن وقت به من ارائه بدهيد.

پ.ن. لطفا در روش‌هايتان مواردي نظير :"تمرين‌هاي درس فلان را بنويس، اون پروژه لامصب رو انجام بده، اون‌يکي پروژه لامصب رو انجام بده، علم بياندوز" نباشه. خودم به اندازه کافي اينا رو در طول روز به خودم مي‌گم و طبعا انجامشون نمي‌دم.
پ.ن.2. اگر کسي پيشنهاد "برو بيرون" ارائه مي‌ده، لطفا جاي مناسب رو هم اعلام کنه.
پيشاپيش مچکرم.

امضا:
رد

Monday, February 9, 2009

يه روزهايي هست تو تقويم که من هيچ خوشم نمي‌آد ازشون. يکي‌ش همين فردا، يکي‌ش جشن نيکوکاري.
علتش هم اينه که بيرون که خبري نيست، تلويزيون هم هي جشن باشکوه نشون مي‌ده که توش دوتا مجري نشستن بغل دست هم، چلند و چار مي‌گن و هي مي‌خندن و از مردم تشکر مي‌کنن.
نامردا به برنامه کودک هم رحم نمي‌کنند، مجري‌هاي برنامه کودک رو هم مي‌آرن رو يه سن که کف‌ش فرش پهن شده. با کفش مي‌رن روي فرش (يکي از کارهاي بد بزرگ) و  فقط هرازگاهي داد مي‌زنن:" حالا همه با هم بگين ...". ملت هم درحالي‌که جلوي دوربين بپّر‌بپّر مي‌کنن داد مي‌زنن "...".
 فردا نه عمه هتي نشون مي‌ده، نه عمو قناد و سه‌تا عموها، نه چاق و لاغر. عوضش برنامه‌ي ويژه و جشن پرشکوه دارن و مجري‌هايي که هي لبخند مي‌زنن و از استوديو ميدون انقلاب مي‌رن استوديو ميدون امام حسين، بعد استوديو آزادي و هي چرخش و هي چرخش.


Thursday, February 5, 2009

من متوجه نمي‌شم اين عبارت "فلاني بايد خودش به خودش کمک کنه" رو.
در واقع اينطور فکر مي‌کنم که خب، مگه يارو مرض داره که خودش، خودش رو کمک نکنه. لابد يه ور ماجرا لنگه ديگه.
اون قصه‌هه يادتونه يه ترب گنده زير خاک گير کرده بود. مرد کشاورز نتونست درش بياره بعد زنش اومد کمک بعد بچه‌هاشون اومدن کمک بعد اهالي محل اومدن کمک. زور مي‌زدن ترب رو بکشن بيرون و مي‌خوندن :"بيا بيا، بيرون بيا، از دل خاک بيرون بيا، با يه تکون، با دو تکون، بيا بيا بيرون بيا" آخرش هم با هزار زحمت ترب از خاک بيرون مياد.
حالا اين "خودش به خودش کمک کنه" مثل اينه که کشاورزه بشينه رو زمين، با ترب صحبت کنه. بگه :"ببين ترب، تو خودت بايد از خاک بيرون بياي. در واقع فقط خودت مي‌توني به خودت کمک کني"