Thursday, August 13, 2009

بعضي موقع‌ها لازمه آدم تشکر کنه، از کسي که کارش رو درست‌حسابي و تروتميز انجام داده.
از چهارتا دندون عقلم، دوتاشون بصورت افقي دراومده بودند و چون بعيد بود فرصت ديگه‌اي دست بده، لازم شد برم درشون بيارم. دکتر خودمم دندون نمي‌کشه. معرفي‌م کرد به يه دکتر ديگه.
از بقيه پرسيده بودم راجع به اتفاقاتي که در حين کشيدن و بعدش مي‌افته. شامل ورم و کبودي و درد فک و خونريزي لثه و غيره.
کاملا آماده بودم که از خودم محافظت کنم.
اما خداوکيلي دکتره عاالي بود. تروتميز و سريع کار کرد. دندون عقل فک پايين جراحي لازم داشت و بعدش فک بالاييه بسرعت کشيده شد.
بهش گفتم که نسبت به داروهاي بيحس کننده نسبتا مقاومت دارم و بيشتر از بقيه آدما طول مي‌کشه تا بيحس بشه دندونم. مسخره نکرد و واقعا گوش داد به حرفم. دستيارش هم بشدت مراقب بود و در کل فرايند من اصلا مزه خون رو احساس نکردم. اگر تيغ قرمز شده رو تو دست کتر نمي‌ديدم کلا متوجه اتفاقي که داره مي‌افته نمي‌شدم.
بعد از جراحي هم شماره خونه خودش رو داد و گفت اگر هرموقع خونريزي لثه داشتم زنگ بزنم بهش. (نه اينکه زنگ بزنم به منشي و بعد منشي به دکتره خبر بده).
نسخه قبل و بعد جراحي رو تروتميز نوشت و  توضيح داد.
در نهايت هم نه ورم داشتم، نه درد نه خونريزي لثه و نه کبودي.
6 روز ديگه هم ميرم که بخيه‌ها رو بکشه. (اميدوارم اون مرحله هم به خوبي اينها باشه)
آقاي دکتر عزيز، بشدت ممنونتم که هم زود وقت دادي، هم خوش‌اخلاق بودي، هم منشي‌ت آدم حسابي بود، هم خودت تروتميز و سريع کار کردي، هم به من احترام گذاشتي، هم کارت رو خوب انجام دادي، هم توضيحاتت کامل بود، هم جواب سوالاي منو دادي، هم نسخه‌ت خوش‌خط بود و کلا آدم خوبي بودي.
خيلي مردي خداوکيلي.
دوستت دارم.







Saturday, August 1, 2009

خدايا، درد مي‌دهي صبرش را هم بده.
چه‌کار داري مي‌کني با ما؟

من نمي‌توانم. کم آوردم.
يا ماجرا را تمام کن، يا من را تمام کن.
بدون درد و دردسر لطفا.

الان صبر عطا کرده‌اي به من؟ الان که من هنوز دق نکرده‌م يعني من صبورم بر غم و غصه‌ي اخير و توشه آخرت مي‌اندوزم؟ الان چون همه غمگينند و چون خدا غمگين‌ها را دوست دارد، همه قرابت دارند به درگاه خدا؟
خداي عزيز
آدم‌ها را نکش. (تصحيح مي‌کنم، اجل مردم را بر مردن در اثر گلوله يا شکنجه قرار نده)
بعضي آدمها بچه دارند. اجل فرزند اين آدمها را بر مردن در اثر موارد بالا قرار نده.
آدم‌ها رو اين‌جوري رنج نده.
علو درجات بر اساس اين رنج‌ها را نخواستيم. هزار راه ديگه براي علو درجه هست.


توقع دارم به عنوان يک خداي نرمال، بعدا دخل من را نياوري که من مجبور به اعتراف بشم :"فلان پست وبلاگم ناشکري بود. اين يک پست عصباني، غمگين‌، بهت‌زده و احتمالا حاوي حرفهاي کفرآميز است."


پ.ن. من شما آدم‌هاي آرام را نمي‌توانم درک کنم. خوش‌بحالتان.
پ.ن.2. اميدوارم آنچه به‌جا مانده بود از مردم (مردمي که زنده مانده‌اند) دو شقه نشود.