Saturday, September 8, 2007

لحظه بسیار جالبی‌ست ،لحظه‌ای که به یک شخص ،شیئ و یا پدیده می‌نگرید و هیچ احساسی نسبت به آن ندارید .
در واقع حضور / عدم حضور آن شخص-شیئ و یا وقوع /عدم وقوع آن رویداد برایتان کاملا علی‌السویه می‌شود .
اهمیت این لحظه از آن جهت است که کلیه دانسته‌ها و خاطرات در مورد آن کاملا بی‌اهمیت تلقی می‌شود و
تنها به صورت پس‌زمینه‌ای در ذهن قرار دارند ،چیزی که زیبایی این لحظه را بیش تر می‌کند آن است که شخص
با علم به اینکه راجع به مساله نیک می‌داند و می‌تواند رفتار‌های متعددی را پیش‌گیرد ،بی‌تفاوتی و خلا را برگزیده .
بنابراین این حس‌ ِ بی‌حسی ،ناشی از یاس فلسفی ،افسردگی ،بی‌تفاوتی ،غرور ، رسیدن به پوچی و یا رها کردن موضوع و بی‌خیالی نیست .
بلکه سبکی از برخورد است ،که به انتخاب خود شخص درپیش‌گرفته شده .
این روش برخورد کاملا انتخابی‌ست ،از این رو فرد می‌تواند هرگاه بخواهد طرز برخوردش را عوض کند
و هیچ اجباری برای ادامه این طرز برخورد و یا عدم ادامه آن وجود ندارد .
نکته دیگر اینکه این احساس برای افرادی که زندگیشان را به باد سپرده‌اند هیچ مفهومی ندارد ،
از ملزومات این طرز برخورد آن است که شخص در زندگی خواستنی‌ها و دوست ‌داشتنی‌هایی داشته باشد
برای کسی که زندگی‌اش علی‌السویه است ،پدیده-شخص-شیئ ِ علی‌السویه مفهوم ندارد .
در آخر :استفاده از این روش در مورد بیش از 10٪ از مسائل زندگی صحیح نیست و مخرب می‌باشد .

No comments: