Wednesday, July 16, 2014

آندوسکوپی

سلاملکم.
(این پست حاوی کلماتی مثل تف و دل و روده و اوغ و این حرفاست. اگر ایش میشین طبعا نخونینش.)

امروز صبح زود رفتم اندوسکوپی. یه چند وقتی بود که گلاب به روتون هرچی میخوردم ترش میکردم. یعنی چیز میشد. اهم. میومد بالا اما اسیدی نبود. براهمین نمیشه گفت ترش میکردم. میاوردم بالا هی. بعد اینکه چی میومد بالا هم ربطی به چیزی که میخوردم نداشت. یه دفعه میگفتم غذا چربه. دفعه‌ی بعد میوه میومد بالا. یه دفعه میگفتم آب زیاد خوردم یهو نون خشک میومد بالا. وضعی بود برا خودش. احتمال اینکه به میزان استرسم مربوط باشه بالاست. شما اگر بغل دست من بشینی از دست من خل میشی. از بس که پام رو تکون میدم. یعنی انگار یه فنر گذاشته‌ند زیر پام که انرژی رو damp نمیکنه (دمپ به فارسی چی میشه؟ بگیم خنثی کردن؟) بعد مثلا یهو میبینی که دارم نفس نفس میزنم. همینجوری الکی. یا پام رو عوض کردم و دارم اون یکی پام رو تکون میدم. تازه الان از نظر میزان استرس در یواش‌ترین و ملوترین حالت خودم قرار دارم. خیلی کم با ایران حرف میزنم. میدونم که علیرغم همه‌ی اتفاقای بدی که تو ایران افتاده (این چندوقت برای خانواده‌ی ما روزهای خیلی بدی بوده - دعا کنین، انرژی بفرستین، هرچی... بعدا توضیح میدم که چی شده) برگردیم به جمله: میدونم که علیرغم همه اتفاقای بدی که افتاده من هیچ کار نمیتونم بکنم و حتی ایران رفتن هم انتخاب خوبی نیست. مقاله باید بنویسم. پروژه‌م به فناست. اما فکر کنم باید بپذیرم که مقاله‌م یک دروغ بزرگ علمی خواهد بود و خلاصه همه‌چیز رو رواله. اونوقت من رو میگی انگار اسفند ریختی رو آتیش. جلز و ولز. 

خب اندوسکوپی رو میگفتم. لامصب از دیشب ساعت 8ونیم9 دیگه ناشتا بودم تا امروز ساعت 8 و نیم. میشه 12 ساعت. اصولا معده باید هر 4-6 ساعت خودش رو تخلیه کنه (گوگل کردم فهمیدم). اولا که مُردم از بس آب نخوردم تا امروز. مَردم چطور روزه میگیرن؟ جدی من تحسین میکنم هرآدمی رو که تو این هوا و طی این مدت شبانه‌روز روزه‌ش رو میگیره. خدا توانت رو برات نگه داره ایشالا. آندوسکوپی رو میگفتم.  میری بیمارستان. کل فرایند 10 دقیقه بیشتر طول نمیکشه. یه چیزی میذارن تو دهنت بین دندونات که دهنت باز باشه و سیم دستگاه رو گاز نگیری. بعد سیخ رو که تهش یه دوربینه میکنن تو دهنت. آها. قبلش هم یه پیس‌پیس اسپری بی‌حس کننده ته حلقت میزنن. آقا این سیم رو میکرد تو حلق ما و یه جاش گفت اینجا از همه سخت‌تره و اگر قرار باشه دردت بیاد اینجاست. سعی کن قورتش بدی. اما آیا انسان میتواند وقتی دهنش باز است چیزی را قورت بدهد؟ نخیر نمیتواند. همین الان بیاین امتحان کنیم. یه تف تو دهنتون نگه دارین. حالا دهنا باز. زبونت رو هم پایین نگه‌دار. آ آ‌ آ آ آ. حالا قورتش بده. اگه تونستی.

خلاصه منم هرچقدر سعی میکردم همکاری کنم واقعا نمیشد. نکته‌ی مهم اینه که وحشت نکنی و نفس عمیق بکشی و بذاری لوله رو با آرامش بفرستند پایین.  لوله‌هه رفت پایین. تو تلویزیون اون کنار هم میتونی مری خودت رو نگاه کنی. حالا نکته‌ی بعدی، مگه مری تموم میشد... هی این لوله میرفت پایین و نمیرسیدیم به شکم. من مونده‌م غذا چطوری برمیگرده تو حلق من. یعنی کل این مسیر رو میره پایین و میاد بالا؟ جل‌الخالق.

 بعد یه جایی رسیدیم به معده و من رو شیکمم احساس کردم لوله‌هه رو. خیلی باحال بود. من فکر میکردم معده بالاتر از این حرفا باشه. یه جایی پشت قفسه سینه سمت چپ. در حالی که این یه جایی بود زیر قفسه سینه و سمت چپ. خیلی پایین‌تر از چیزی بود که فکر میکردم. خلاصه رسیدیم به معده. چی دیدیم؟ هه. دیدیم که غذا هنوز تو معده‌ست. بعد از 12 ساعت ناشتایی معده‌ی من هنوز حال نکرده بوده کل غذا رو رد کنه بره. اینجا بود که دکتره گفت احتمالا گستروپارسیس Gastroparesis است یعنی تنبلی معده. بعد یه سیم فلزی کردند توی لوله و دوباره درش آوردند. فکر کنم واسه نمونه‌گیری بود. اما نمیدونم  آخرش نمونه گرفتند یا نه. تا جایی که میدونم وقتی معده پره عملیات متوقف میشه. نمیدونم چون معده‌م پر بود بیخیال شدند و ادامه ندادند یا کلش همین بود. 

ها یه نکته‌ی مهم اینه که برای عکس برداری بهتر و اینکه بتونن اون تو رو ببینن یه گازی میفرستند همزمان توی بدن شما. یعنی گازه کلا در جریانه. حالا همه‌تون فکر کنین که وقتی یه عالمه گاز تو معده‌ی آدمه و دهنت هم همینجوری بازه و نمیتونی کنترلش کنی چی میشه؟ بله گلاب به روی همه‌تون تبدیل به صداهای نامتناسب میشه. دکتره احتمالا عادت داره اما من که کلی خجالت کشیدم. البته به من چه. مگه من هوا کردم تو معده‌م... خب یارو هوا میفرستی همین میشه دیگه. یا معده میترکه یا میزنه از دهن بیرون دیگه. واللا. 

هیچی دیگه بندوبساط تموم شد و لوله رو از حلق کشیدند بیرون و اون جادندونی که تو دهن بود رو هم درآوردند و آدم یه عالمه تف میکنه بعدش و تموم میشه همه‌چی. 
دکتره بهم گفت که زخم و اولسر ندیده اما احتمالا هرچی میاد بالا همین چیزاییه که معده فرایند نکرده (من هنوز باورم نمیشه که غذا کل اون مسیر رو بیاد بالا خیلی زیاده) بعد گفت که احتمالا تنبلی معده‌ست و درمان هم نداره و واسه اطمینان ازش یه آزمایشی هست که اول معده‌ت رو میشورن و خالی میکنن. بعد یه تخم‌مرغ رادیواکتیو میدن بهت میخوری و بعد 15 دقیقه یکبار ازت تصویر میگیرن ببینن کجای معده‌س. (الان که نوشتم بنظرم چرت و پرت اومد. رفتم گوگل کردم دیدم واقعا وجود داره)

هیچی دیگه ساعت 8 از خونه رفتم بیرون. 8:45 برگشتم خونه و کاملا سالم بودم که برم سرکار. اما یارو بهم گفته بود تا یک ساعت دیگه هیچی نخور و منم اون یک ساعت روگرفتم خوابیدم. بعد جمع کردم اومدم دانشگاه و وقت ناهار رو به جای ناهار خوردن رفتم پای میکروسکوپ کار کردم (چون تنها موقعی بود که میکروسکوپ خالی بود) و نتایج چرند و مزخرفی بدست آوردم و الان یه گزارش درست میکنم برای استادام که بگم آقا همه‌چی خرابه و ما چطور میخوایم این چرت‌وپرتا رو بکنیم مقاله. 

پ.ن. خدا هیشکی رو مریض نکنه. واقعا تا وقتی سالمین خدا رو شکر کنین حتی اگر بدترین پروژه‌ی دکترای روی زمین رو دارین. 

2 comments:

حمیدرضا said...

من دفعه پیش هرچی سعی کردم کامنت گذاشته نشد! لذا بدانید و آگاه باشید که اولا خوانده می شوید، ثانیا مسیر و به پیشرفتی دارید :)
این روزمره ها، به خصوص اون فستیوال (که هرچی سعی کردم نشد کامنت بذارم براش) واقعا خیلی خوبه.

Joker said...

چه خوب كه أندوسكوپيت سخت نبود و اذيت نشدي
و چه بهتر كه زخم و اينا در كار نيست
خدا رو شكر