Saturday, November 13, 2010

تا الان روز بدردنخوری داشته‌ام. حالم خوب نبوده و صبح بعد از صبونه گرفته‌ام خوابیده‌ام.
دیروزم روز خیلی بهتری بود، اما آخر شب چنان احساس بی‌مصرفی و عذاب وجدان می‌کردم که نفرماونپرس.
اما امروز به طرز حیرت‌آوری حالم خوشه. ناراحت نیستم که درس نخوندم. ناراحت نیستم که بجای 1 ساعت و نیم ورزش، چهل دقیقه ورزش کردم و هنوز از اینکه یک تیکه کیک اسفنجی نارنگی که تیلانا پخته بود رو خوردم. (خودش 3 تا تیکه خورد و هنوز 2/3 کیک مونده و من قصد ندارم دیگه بخورم)
خودم برام عجیبه که چرا ناراحت نیستم و عذاب وجدان ندارم و در حال کشتن خودم نیستم.
گفتم اینجا بگم بلکه ثبت شه که من یه روز بی خاصیت بودم و حالم گرفته نبود.
پ.ن. قول نمیدم تا آخر شب حال-خوش بمونم

پ.ن.2.فکر کنم نیم ساعت از فرستادن این پست میگذره، خواستم بگم حالم داغونه و احسای به درد نخور بودن میکنم.
فکر میکنم به حالت نرمالم برگشتم
وقتی تنبلی میکنی بی‌خود میکنی حالت الکی خوبه
والا

7 comments:

Anonymous said...

اول!

Anonymous said...

اول!

Anonymous said...

آخیش!
حالا که اول شدم، کاملا احساس بدردبخور بودن میکنم!

gray said...

صبونه

بوي صابون

رضا said...
This comment has been removed by the author.
رضا said...

کلاس رو پیچوندم و دارم این جا رو می خونم و هیچی هم به تخ... نیست. تنبلی اساسی یی کردم ولی حالم هم خوبه و منتظر تعطیلات و بقیه زندگی.
بابا حال کن، 2 روز دیگه می میریم. البته قبلش باید هزارتا امتحان بدیم و واحد پاس کنیم

Joker said...

وقتی حالت خوبه بیخود میکنی وقتت رو با پست گذاشتن دربارش تلف میکنی و خودت رو چشم میزنی. والا...
نوش جونت اون کیکه. فکرشم نکن