Friday, October 12, 2007

مدیریت را چه میدانیم و آن را چگونه ارزیابی میکنیم؟
با مدیریت واحدهای صنعتی و شرکتها و غیره کاری ندارم، مدیریت زندگی شخصی و امورات روزانه را در نظر بگیرید.
شخصی هست که خود را دانای کل مسائل مختلف زندگی‌اش می‌د‌اند، بنابراین خود را مدیر زندگی‌ا‌ش فرض میکند.
برنامه‌های روزانه خودش را دارد، کارهایش را خودش مرتب می کند و همه چیز را مطابق استانداردهای شخصی خودش پیش میبرد؛
تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد، اما زمانی که بخواهد وارد روابط با دیگران شود، مسلما دچار مشکل خواهد شد.
به عنوان مثال استانداردهایش مطابق با دیگران نیست
مثال بسیار ساده‌ی آن در منازل دیده می‌شود؛ مثلا، یکی از اعضای خانواده، نحوه عملکرد دیگری را تایید نمیکند
یا برنامه روزانه‌اش در تضاد با سایر اعضای خانواده قرار می گیرد.
حال اگر شخص کنترل کننده بخواهد مطابق میل همیشگی‌اش به هدایت همه مسائل، آن هم به تنهایی، عمل کند،
مسلما استانداردهای دیگران را نخواهد پذیرفت، چون خارج از محدوده کنترل اوست.
حتی اگر استانداردها و راهکارهای دیگران مناسبتر باشد، اگر شخص کنترل کننده آن را بپذیرد، در واقع دیگری را در فرایند کنترل سهیم می‌کند
و این با اصل اولیه کنترل در تناقض خواهد بود. شخص کنترل کننده، احتمالا در محیط اطرافش محدودکننده نیز خواهد بود.
چراکه قصد کنترل هر مساله‌ای که در ارتباط با وی باشد را دارد، بنابراین می‌توانیم پیش‌بینی کنیم به تدریج افراد دیگر از اطراف یک کنترل کننده افراطی، دور خواهند شد. و احتمالا
این مساله، کنترل کننده را چندان اذیت نخواهد کرد، چرا که حرکتی در مسیر کنترل‌ کننده‌تر شدن وی خواهد بود.
توجه داشته باشد که اختیارات کنترل کننده از زمانی که در ارتباط با دیگران قرار گرفت، تحت تاثیر واقع شد، بنابراین با حذف دوم شخص‌ها و سوم شخص‌ها،‌ کنترل کننده مجددا به وضعیت مطلوب خود بر خواهد گشت. تنها مساله‌ای که باقی می‌ماند، این است که شخص کنترل کننده هرچه بیشتر در انزوا فرو رود، روند کاری‌اش کندتر خواهد بود، چراکه مجبور است، کارهای مورد نظرش را یکه و تنها انجام دهد (دقت کنید که یک کنترل کننده، مسلما عملکرد دیگری را مورد قبول نخواهد دانست ، در بهترین حالت، برای نظارت تمام مدت بالای سر دیگری خواهد بود و در نتیجه، زمان صرف شده به همان اندازه خواهد بود که خود شخص آن کار را انجام دهد) .

No comments: