خبرها رو بالا پايين ميکنم. از تحملم خارجه. ميخونم و از تحملم خارجه.
بهزور و با دردسر فيلمها رو ميببينم. ميبينم و از تحملم خارجه.
از يه لينکي رفتم وبلاگ آق بهمن. چندتا چندتا پست ميخوندم و رسيدم پست موسيقي سبز. آهنگهاي جديد رو گوش دادم و هي بغض گلوم رو گرفت و فشار داد.
فکر کردم که بقيه چطور زندهند؟ بقيه چطور کمي غصه ميخورند؟ اصلا من چرا هنوز دق نکردهام؟ خجالتآور است که هنوز دق نکردهم که هنوز هرازگاهي يک چيزهايي بنظرم خندهدار است.
خجالتآور است که فقط نشستهام و دارم ميخوانم.
از اونجا رفتم موسيقي انقلاب. زدم و هي لينک به لينک چرخيدم تا رفت و رسيد به پست مربوط به سالروز فوت ثمين باغچهبان و يادم افتاد اون صفحهاي که ميگذاشتيم تو دستگاه و روزها و روزها که گذشته. فکرم رفت به:
اين آدم برفي،
جلوي تنور،
بس که نون پخته آتيش گرفته
کي ديده که برف،
آتيش بگيره،
بارون فروردين برفا رو شسته
بعد فکر کردم که نيمي از اون روزهام با "ترنم کوچولوس، توش پر از آلبالوس" گذشته، چرا اول اون آهنگه تو سرم نيومد. چي شده که فکر ناخودآگاه، رفته سروقت آهنگ پنج تا نقاشي، و هيچکدوم از نقاشيها رو (مثلا اون عروسه که تو دستش جارو و شمشير بود و دومادي که با چتر سر کوه نشسته بود و بنظر من عجيبترينها بودهن) انتخاب نکرده. زرتي رفته سروقت اين.
حتي آهنگ"روز برف بازبه" هم نه، يکراست "کي ديده که برف؛ آتيش بگيره" که من ميترسيدم از اين مصرع.
خبر ميخوندم و آهنگهاي سالهاي پيش رد ميشد و ميرفت. عکسها رو نگاه ميکردم و خبرهاي بهشت زهرا. عکس مادرها و مردم.
صدا رسيده بود به "گربهاي که مادره". تعريف ميکرد ماجراي بچه گربهاي رو که از ترس سگ محل، رفته رو درخت و داره ميلرزه.
به اينجا* که رسيد ديگه تحملم نيومد.
زدم زير گريه.
کاش ميشد سالها با اين آهنگها گريه کرد.
گلوي من از بغض، دارد استخوان در ميآورد.
*.اين حرفو زنگوله کن
بزن به گوشِت :
« گربه اي که مادره ،
ماده پلنگه . »
. آهنگ گربهاي که مادره
.دانلود کل آلبوم رنگين کمون- باغچهبان (عکس هر صفحه+ ترانه)
بهزور و با دردسر فيلمها رو ميببينم. ميبينم و از تحملم خارجه.
از يه لينکي رفتم وبلاگ آق بهمن. چندتا چندتا پست ميخوندم و رسيدم پست موسيقي سبز. آهنگهاي جديد رو گوش دادم و هي بغض گلوم رو گرفت و فشار داد.
فکر کردم که بقيه چطور زندهند؟ بقيه چطور کمي غصه ميخورند؟ اصلا من چرا هنوز دق نکردهام؟ خجالتآور است که هنوز دق نکردهم که هنوز هرازگاهي يک چيزهايي بنظرم خندهدار است.
خجالتآور است که فقط نشستهام و دارم ميخوانم.
از اونجا رفتم موسيقي انقلاب. زدم و هي لينک به لينک چرخيدم تا رفت و رسيد به پست مربوط به سالروز فوت ثمين باغچهبان و يادم افتاد اون صفحهاي که ميگذاشتيم تو دستگاه و روزها و روزها که گذشته. فکرم رفت به:
اين آدم برفي،
جلوي تنور،
بس که نون پخته آتيش گرفته
کي ديده که برف،
آتيش بگيره،
بارون فروردين برفا رو شسته
بعد فکر کردم که نيمي از اون روزهام با "ترنم کوچولوس، توش پر از آلبالوس" گذشته، چرا اول اون آهنگه تو سرم نيومد. چي شده که فکر ناخودآگاه، رفته سروقت آهنگ پنج تا نقاشي، و هيچکدوم از نقاشيها رو (مثلا اون عروسه که تو دستش جارو و شمشير بود و دومادي که با چتر سر کوه نشسته بود و بنظر من عجيبترينها بودهن) انتخاب نکرده. زرتي رفته سروقت اين.
حتي آهنگ"روز برف بازبه" هم نه، يکراست "کي ديده که برف؛ آتيش بگيره" که من ميترسيدم از اين مصرع.
خبر ميخوندم و آهنگهاي سالهاي پيش رد ميشد و ميرفت. عکسها رو نگاه ميکردم و خبرهاي بهشت زهرا. عکس مادرها و مردم.
صدا رسيده بود به "گربهاي که مادره". تعريف ميکرد ماجراي بچه گربهاي رو که از ترس سگ محل، رفته رو درخت و داره ميلرزه.
به اينجا* که رسيد ديگه تحملم نيومد.
زدم زير گريه.
کاش ميشد سالها با اين آهنگها گريه کرد.
گلوي من از بغض، دارد استخوان در ميآورد.
*.اين حرفو زنگوله کن
بزن به گوشِت :
« گربه اي که مادره ،
ماده پلنگه . »
. آهنگ گربهاي که مادره
.دانلود کل آلبوم رنگين کمون- باغچهبان (عکس هر صفحه+ ترانه)
No comments:
Post a Comment