گله ميکند که چرا کمکش نميکنم. که از صبح تا الان مشغول کار بوده. که اين هفتهها راحتي و آسايش نداشته.
حرفي نميزنم چهارتا ظرف جمع ميکنم و ناپديد ميشوم.
کاش ميدانستند که اتفاقا من هم مشغول کلهمعلق زدن از شادي و استفاده از هواي بهاري نيستم. که اين "کارهاي خودم" که هي انجامشان ميدهم و از بس انجامشان ميدهم که به کمک به ديگران و آن يکي کارهاي خودم (که وظايف ديگرم هستند) نميٍسم و آزردهشان ميکند، براي خودم لذتبخش نيست.
که اين "کارهاي خودم" من، يک چيزي شبيه همان "بدبختيهاي خودم" انهاست.
کاش ميدانستند که من خيلي خستهم. خيلي خيلي خستهم.
دلم آن طولانيترين خواب کذايي دنيا را ميخواهد.
پ.ن.
ميدانم که حق با اوست. هزار بار ميدانم و يقين دارم که حق با اوست. اما در توانم نيست.
توان من کم است. توان من همينقدر است.
حرفي نميزنم چهارتا ظرف جمع ميکنم و ناپديد ميشوم.
کاش ميدانستند که اتفاقا من هم مشغول کلهمعلق زدن از شادي و استفاده از هواي بهاري نيستم. که اين "کارهاي خودم" که هي انجامشان ميدهم و از بس انجامشان ميدهم که به کمک به ديگران و آن يکي کارهاي خودم (که وظايف ديگرم هستند) نميٍسم و آزردهشان ميکند، براي خودم لذتبخش نيست.
که اين "کارهاي خودم" من، يک چيزي شبيه همان "بدبختيهاي خودم" انهاست.
کاش ميدانستند که من خيلي خستهم. خيلي خيلي خستهم.
دلم آن طولانيترين خواب کذايي دنيا را ميخواهد.
پ.ن.
ميدانم که حق با اوست. هزار بار ميدانم و يقين دارم که حق با اوست. اما در توانم نيست.
توان من کم است. توان من همينقدر است.
No comments:
Post a Comment