یکی از اتفاقهای بد دنیا این است که مجبور شوید بروید یکی از این فرمهای "طرح پایش سلامت روان" را پر کنید. طراح سوال در این فرمها پایش را روی پایش انداخته و هرچه سوال مکفی و تعیین کننده از زندگی شما به ذهنش رسیده در آن گنجانده است. در واقع طراح سوال نسبتا خوب عمل کرده، چون هر سوالش شما را با تودهای از فکرها و خاطراتتان مواجه میکند. مجبورید همهشان را بصورت چکیده بهیاد آورید و در نهایت خلاصهی ماجرا را از بسیار موافق میباشم، تا کاملا مخالف میباشم مقداردهی کنید. به عبارت دیگر، میبایست کپسولی از زندگی خودتان را قورت دهید و راجع به مزهش هم اظهار نظر کنید.
علاوه بر اینها، سوالهای بسیار بد دیگری هم وجود دارند، خاطرتان هست آن آتوآشغالهایی را که از بس نمیدانستید چه خاکی به سرشان بریزید، تصمیم گرفتید ازشان بدتان بیاید ولی فکرشان را نکنید و در نتیجه آنها را با خاکانداز زیر قالی قایم کردید؟ سوالهای بسیار بد، آنهایی هستند که لبهی قالی را یکذره کنار میزنند. نه آنقدر که آت و آشغال همهجا را بگیرد؛ آنقدر که یادتان بیاید "اَه، این هنوز اینجاس."
علاوه بر اینها، سوالهای بسیار بد دیگری هم وجود دارند، خاطرتان هست آن آتوآشغالهایی را که از بس نمیدانستید چه خاکی به سرشان بریزید، تصمیم گرفتید ازشان بدتان بیاید ولی فکرشان را نکنید و در نتیجه آنها را با خاکانداز زیر قالی قایم کردید؟ سوالهای بسیار بد، آنهایی هستند که لبهی قالی را یکذره کنار میزنند. نه آنقدر که آت و آشغال همهجا را بگیرد؛ آنقدر که یادتان بیاید "اَه، این هنوز اینجاس."
No comments:
Post a Comment