اکنون در مسجدالنبی نشستهام و مشغول عکاسی از آدمها هستم. در اینجا آدم به احساسهایی در مورد مردم میرسد و تا حدی به تفاوت آدمهای مسلمان در سراسر جهان و مسلمانیشان پی میبرد. یکی از احساسهایی که امروز صبح یک لحظه به من هجوم آورد، احساسی بود که در هنگام خواندن زیارتنامه در آدمها دیدم و آن اینکه مردم مختلفی که از جلوی حرم میگذشتند یا زیارتنامه میخواندند یا مشغول به نماز بودند، چه عرب سعودی، چه پاکستانیها و هندیها و بنگلادشیها، چه افغان و یمنیها و عربهای روستایی که به نظر بادیهنشین میآمدند، چه آنها که بهنظر تاجیک یا ازبک میآمدند همه چهرهای پر از احترام و در حال خشوع -بهترین واژهای که میتوانم بگویم- داشتند. چهرهای که به راحتی میشد اثر حضور در مدینه و مسجدالنبی را دید. این در همه بود بجز ایرانیها، ایرانیهایی که انگار به تماشا آمده بودند، یا به خرید یا به مدرسه یا جایی دیگر. فکر کردم چرا اینگونه؟ چرا آن احساس دینی و نه خود را به گریه زدن و یقه جردادن و خود را به حرم آویختن، بلکه آن احساس ایمانی در ما نیست؟ و بعد احساس کردم مصرف بسیار بالای مذهب در ایران ما را در مقابل خداوند واکسینه کرده است. شاید به همین دلیل تحت تاثیر قرار نمیگیریم و حضور ا را نمییابیم، در ما نشست نمیکند. اینقدر که به اسم دین دروغ شنیدهایم دیگر حضور در اینجا هم به راحتی در ما اثر نمیکند...
..البته در میان ایرانیها هم این احساس را متفاوت یافتهام. بعضی از ماها سریعا گریه میکنیم تا خیالمان راحت شود؛ کلک خدا را میکنیم تا خیالمان راحت شود که تعهدمان را انجام دادهایم و بعد، هیچ.
سفر به خانه آزاد شده، سید ابراهیم نبوی، انتشارات جامعه ایرانیان
پ.ن.: کار ندارم که واقعا ایرانیها چطورین و این تصویر چقدر واقعیه، اما این واکسینه شدنه جدا بهنظرم اتفاق افتاده
..البته در میان ایرانیها هم این احساس را متفاوت یافتهام. بعضی از ماها سریعا گریه میکنیم تا خیالمان راحت شود؛ کلک خدا را میکنیم تا خیالمان راحت شود که تعهدمان را انجام دادهایم و بعد، هیچ.
سفر به خانه آزاد شده، سید ابراهیم نبوی، انتشارات جامعه ایرانیان
پ.ن.: کار ندارم که واقعا ایرانیها چطورین و این تصویر چقدر واقعیه، اما این واکسینه شدنه جدا بهنظرم اتفاق افتاده
No comments:
Post a Comment